zehnemovafagh

ساخت وبلاگ

فرزند شیرینی زندگی است و گاهی زوجین مشکلات را تنها بخاطر فرزندان تحمل می کنند. و در جلسات مشاوره وقتی از آنها میپرسیم چرا با وجود مشکلات و نداشتن همسر خوب زندگی می کنید می گویند بخاطر فرزندانم مانده ام.

علت برخی طلاق ها نبود فرزند در زندگی مشترک است که افراد را وادار به جدایی می کند. برخی زوجین ها زندگی بدون فرزند را انتخاب می کنند چون از این مسئولیت ترس زیادی دارند. شرایط اقتصادی اولین دلیلی است که باعث شده تا زوجین تمایلی به بچه نداشته باشند. زوجینی که هر دو شاغل هستند زمان کافی برای فرزندآوری را ندارند و ترجیح می دهند تا چند سال اول زندگی را بدون داشتن فرزند سپری کنند. ناباروری باعث شده تا زوجینی که له دنبال فرزند هستند نتوانند نتیجه دلخواه را بدست آورند و سال های اول زندگی را بدون فرزند پشت سر بگذارند.

از قدیم مرسوم بوده که زوجین یکسال بعد از ازدواج فرزند آوری را شروع کنند اما امروزه این رسم کمرنگ شده و شرایط اجتماعی ایجاب می کند که زوجین در صورتی که برای فرزندآوری تمام شرایط را مهیا ببینند اقدام کنند. زندگی بدون فرزند شور و هیجان ندارد و برای اغلب زوجین یکنواخت و تکراری است. برخی به دلیل مشغله های زندگی می توانند نبود فرزند را به راحتی تحمل کنند اما برخی دیگر نیاز به فرزند دارند تا به زندگی آنها روح دیگری ببخشد. برای فرزندآوری رضایت دو طرف الزامی است چون هر دو قرار است مسئولیت فرزند را تقبل کنند. خانواده هایی که نمی توانند وظیفه خود را در قبال فرزند به راحتی انحام دهند همان بهتر که زندگی بدون فرزند را انتخاب کنند.

زندگی بدون فرزند امروزه به یک مشکل جدی تبدیل شده و به جای قضاوت زوجین بهتر است این مشکل ریشه یابی شود. اعتیاد و مشکلات روحی و روانی از دیگر عواملی هستند که به بروز این مشکل دامن می زنند. خوراک و شرایط اقلیمی باعث شده تا ناباروری در کشور رشد چشمگیری را تجربه کند و بالا بودن هزینه درمان سبب شده تا بیشتر زوجین از فرزندآوری منصرف شوند و زندگی بدون فرزند را انتخاب کنند. زوجینی که از نظر جسمی و روحی و روانی سالم هستند می توانند فرزندانی سالم را هم به جامعه تحویل دهند.

اصلی ترین دلیل انتخاب زندگی بدون فرزند

 

زمانی که می‌شنویم زوجینی قصد به دنیا آوردن فرزند را ندارند بالافاصله آنها را قضاوت می کنیم که شاید توانایی بر عهده گرفتن این مسئولیت را ندارند اما این تنها دلیل نیست بلکه عوامل دیگری هم در بروز این مشکل دخیل هستند که در زیر به آنها اشاره می کنیم:

رهایی از قید مسئولیت‌های بزرگ‌کردن فرزندان

امروزه همه از مسئولیت بزرگ کردن فرزند اطلاع دارند و می دانند که چقدر زحمت و دردسر دارد. از شب بیداری ها به خاطر گریه کودک گرفته تا تعویض پوشک و رسیدگی در زمان بیماری و مراقبت در زمان راه افتادن و… همه مسئولیت های هستند که امروزه بیشتر زوجین از آن ترس دارند. بیشتر زن و شوهر ها ترجیح می دهند تا زمان بیشتری را صرف خود کنند به همین دلیل زیاد به فرزندآوری فکر نمی کنند. آنها بر این عقیده هستند که بدون فرزند بهتر می توانند در کار خود پیشرفت کنند و نیازی نیست تا هزینه های زیادی را صرف بزرگ شدن فرزند کنند. آنها ترجیح داده اند این گونه زندگی کنند.

نگران وجود معضلات اجتماعی

بیشتر زوجین فکر می کنند که در شرایط کنونی که فقر در جامعه زیاد است آوردن فرزند کار اشتباهی است. مشاهده برخورد مردم با کودکان این افراد را بر آن داشته تا زندگی بدون فرزند را انتخاب کنند چون از این برخورد احساس نارضایتی می کنند. آنها بر ایک باور هستند که در شرایط امروزی فرزندان امکان رشد و پیشرفت ندارند.

تغییر نقش و جایگاه زن در جوامع امروزی

امروزه بیشتر زنان در کنار خانه داری به کار بیرون هم مشغول هستند بدین ترتیب زمان کافی برای فرزندآوری ندارند. زنی که بیرون از منزل مشغول کار هست قطعا زمان کافی برای تربیت فرزندان را ندارد. با این حساب می‌توانیم نتیجه بگیریم بسیاری از انتظاراتی که در گذشته از زنان می‌رفت در حال حاضر در حال رنگ‌باختن است و نقش زن در تربیت و پرورش فرزند و بزرگ کردن آن روز به روز کمرنگ تر می شود

 

برای انجام تست طرحواره  یانگ به سایت ذهن موفق مراجعه کنید

zehnemovafagh...
ما را در سایت zehnemovafagh دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : negin eshgh بازدید : 111 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 14:49

طلاق در میانسالی یک اتفاق ناراحت کننده برای زوجین و اطرافیان بوده که امروزه بیشتر خانواده ها با آن روبرو هستند. جدایی زوجینی که دوران جوانی را شاد و خوشحال کنار هم سپری کرده اند صدمات روحی و روانی زیادی را به کانون خانواده وارد می کند. این افراد پس از ازدواج و بچه دار شدن به طور ناگهانی از زندگی احساس نارضایتی می کنند و هیچ چیزی آنها را خوشحال نمی کند. طلاق در این برهه از زمان علل مختلفی دارد که در زیر به چند مورد از آنها اشاره می کنیم.

دلایل طلاق در میانسالی

 

خیانت

اولین و مهمترین علت طلاق در میانسالی است. خیانت یکی از زوجین اولین دلیلی است که فروپاشی زندگی را به همراه دارد. این خیانت خود به علت های مخاتف رخ می دهد و در بیشتر مواقع احساس نارضایتی از زندگی باعث بوجود آمدن این مشکل می شود. زمانی که زوجین از زندگی مشترک خود احساس شادی و رضایت نداشته باشند در بیرون از خانه به دنبال آن هستند و همین امر زمینه خیانت را فراهم می کند.

کنار نیامدن با تغییرات عادی زندگی مانند یائسگی

یائسگی دورانی حساس در خانم ها بوده که از نظر روحی و روانی نیاز به حمایت و توجه بیشتری دارند و در صورتی که با توجه مواجه نشوند احساس افسردگی می کنند و کم کم از مرد فاصله می گیرند و این خود باعث دلزدگی و طلاق در سن میانسالی می شود.

خروج بچه‌ها از خانه

زمانی که بچه ها به دلایل مختلفی چون ازدواج و یا تحصیل خانه را ترک می کنند زوجین احساس تنهایی می کنند و اغلب در لاک تنهایی فرو می روند و دور شدن آنها از هم باعث طلاق در سن میانسالی می شود.

بازنشستگی

زمانی که زوجین در شرایط بازنشستگی قرار می گیرند اغلب وقت بیشتری پیدا می کنند و در صورت نارضایتی از زندگی طلاق را ترجیح می دهند. به همین دلیل امروزه طلاق در میانسالی به اوج خود رسیده است.

جهت انجام تست گرایش جنسی به سایت ذهن موفق مراحعه نمایید

 

تاثیر طلاق در میانسالی روی زنان و مردان

طلاق تاثیرات زیادی روی زنان و مردان دارد. زنانی که در میانسالی طلاق را تجربه می کنند با تغییرات زیادی مواجه می شوند. اگر این زنان خانه دار باشند قطعا بعد از جدایی از نظر مالی در مضیقه هستند و فشارهای مالی باعث می شود تا آنها شغلی را برای خود دست و پا کنند. در نقطه مقابل مردان زمانی که جدایی را تجربه می کنند از نظر مالی شرایط بهتری پیدا می کنند چون مخارج آنها نسبت به قبل کمتر شده شده بیشتر سعی دارند تا با پس انداز کردن زندگی بهتری را بسازند. نداشتن استقلال مالی برای زنان سبب می شود تا بعد از طلاق زندگی سختی را تجربه کنند.

شغل نه تنها زن و مرد را از نظر مالی حمایت می کند بلکه باعث می شود تا کمی از تنش های زندگی فاصله بگیرند. مردی که هر روز را در محل کار سپری می کند قطعا کمتر به طلاقی که اتفاق افتاده فکر می کند و برعکس زنی که بیکار است بیشتر در لاک تنهایی فرو می رود. این امر نشان می دهد که ارتباط اجتماعی مردها بعد از طلاق مختل نمی شود. زنان مسئولیت بیشتری در قبال بچه‌ها احساس می‌کنند که این خود می‌تواند به‌معنی مراقبت اضافی از کودک و زمان و درآمد کمتر باشد. زنانی که بعد از طلاق باید از کودک خود مراقبت کنند قطعا زمان کمتری برای خود دارند و این در نهایت باعث افسردگی و شرایط روحی بد در آنها می شود.

مردان در سن میانسالی همیشه نگران پیر شدن هستند و احساس می کنند که از زندگی عقب مانده اند بنابراین سعی دارند تا با جدا شدن از همسر خود چیزی که از دست داده اند را به دست آورند. در این شدایط مردان میانسال در بیشتر موارد با کسی ازدواج می‌کنند که از نظر سنی به فرزندانشان نزدیک‌تر هستند تا به خودشان. آنها شکار خوبی برای زنانی هستند که به دنبال رفاه و حمایت مالی می باشند. در واقع طلاق در میانسالی تاثیرات مخربی را بر زوجین به جای می گذارد و نارضایتی فرزندان را هم به همراه دارد. بچه ها در این شرایط بر سر دو راهی قرار می گیرند.

zehnemovafagh...
ما را در سایت zehnemovafagh دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : negin eshgh بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 14:38

عشق و محبت مهمترین دلیل کنار هم ماندن زن و مرد است و زندگی بدون عشق معنایی ندارد. عشق به همراه خود احترام و درک متقابل را دارد که باعث تداوم بخشیدن به زندگی زناشویی می شود. این امر در تربیت و پرورش فرزندان هم تاثیر گذار است چون فرزندان عشق و محبت را از والدین فرا می گیرند. ازدواج های سنتی اکر با عشق و علاقه همراه باشد در نهایت خوشبختی دو طرف را به همراه دارد. راضی نبودن شما از زندگی بدین معنی است که شما زندگی را با عشق شروع نکرده اید و در واقع با کسی وارد رابطه شده اید که علاقه ای به او ندارید.

 

ازدواج بدون عشق عواقب زیادی به همراه دارد که بزرگترین آنها طلاق است. وقتی با فردی که آن را دوست ندارید زندگی می کنید هیچ عشق و علاقه ای بین شما وجود ندارد و حتی شما راضی نمی شوید تا با این فرد رابطه جنسی داشته باشید در این زمان همسر شما دلزده شده و برای تامین عشق و محبت و حتی نیاز جنسی به بیرون از خانه کشیده می شود و زمینه برای خیانت همسر فراهم می گردد. کودکی که عشق میان پدر و مادر را لمس نکرده نمی تواند فرد عاشق پیشه ای باشد و همیشه از این موضوع ترس دارد و این در آینده او هم تاثیر گذار است.

عشقی احساسی قوی است که بین زن و مرد شکل می گیرد و اگر شما آن را در زندگی خود مشاهده نکردید قطعا در ازدواج شما مشکلی وجود دارد. اختلافات عاطفی و در کنار آن ناسازگاری های جنسی عشق شما را زیر سوال خواهد برد و نشان می دهد که در زندگی شما هیچ عشقی دیده نمی شود. این بحران با عواقب زیادی روبرو خواهد شد و زندگی را در یک سراشیبی تند قرار می دهد. زن و مرد در ابن رابطه ضربه های روحی زیادی را متحمل می شوند چون محبتی را از سوی همدیگر دریافت نمی کنند و کم کم دلسرد و دلزده می گردند

برای انجام تست عشق میتوانید به سایت ذهن موفق مراجعه فرمایید

zehnemovafagh...
ما را در سایت zehnemovafagh دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : negin eshgh بازدید : 118 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 17:27